سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه سن داره

کودکانه

سال دیگه داره میاد

در استانه یه سال دیگه به طرز غریبی خسته ام از زندگی.. سرزنشم نکنید.. امسال سخت ترین و پر فشار ترین سال زندگیم بود...اگر سام نبود دوام نمی اوردم.. صبح به خاطر سام از خواب بلند میشم و روز رو بخاطر سام طی می کنم... هرگز باورم نمیشد روزی چنین حالی داشته باشم.. من همیشه صبور بودم.. همیشه به خدا تکیه کردم.. اصلا نمی دونم چرا به این روز افتادم... بی اغراق اگر سام نبود ارزوی مرگ می کردم.. کاش زمان می ایستاد... خدا جون کم اوردم..
28 اسفند 1394

ما بر گشتیم خونه

خیلی از خودم عصبانیم که اینجا رو اینقدر دیر به دیر لود می کنم.. شما داری بزرگ میشی و یک عالمه خاطرات شیرین پشت سر می مونه و فراموش میشه... ولی چه کنم عزیزم واقعا نمیرسم.. شما اصلا به مامان زمان نمیدی.. بخصوص که راه هم افتادی و مرتب باید دنبالت بدوام که خدای نکرده زمین نخوری ک یا آسیب نبینی...خوب تولدت هم به خوبی و خوشی گذشت.. خیلی مهمون داشتم ... البته دلم می خواست بیشتر طرف خودمون باشن ولی بر عکس شد و خانواده همسری عمده مهمونام بودن...شما تو تولدت خیلی بد اخلاقی کردی و مداوم به من چسبیده بودی و بغل هیچ کس نمی موندی.. یکم از دماغم در اومد ولی باشه اخر شب که کادو هات  رو دورت جمع کرده بودی و با اون زبون چینی افریقایی خوشگلت داشتی با ها...
25 اسفند 1394

ما بر گشتیم خونه

ککلکلی خخلخلاخلاصخلاصه .................. خیلی از خودم عصبانیم که اینجا رو اینقدر دیر به دیر لود می کنم.. شما داری بزرگ میشی و یک عالمه خاطرات شیرین پشت سر می مونه و فراموش میشه... ولی چه کنم عزیزم واقعا نمیرسم.. شما اصلا به مامان زمان نمیدی.. بخصوص که راه هم افتادی و مرتب باید دنبالت بدوام که خدای نکرده زمین نخوری ک یا آسیب نبینی...خوب تولدت هم به خوبی و خوشی گذشت.. خیلی مهمون داشتم ... البته دلم می خواست بیشتر طرف خودمون باشن ولی بر عکس شد و خانواده همسری عمده مهمونام بودن...شما تو تولدت خیلی بد اخلاقی کردی و مداوم به من چسبیده بودی و بغل هیچ کس نمی موندی.. یکم از دماغم در اومد ولی باشه اخر شب که کادو هات  رو دورت جمع کرده بودی و با ...
25 اسفند 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد